مهم‌ترین ابزار نویسنده، نوعی دیدِ خاص به عالم است، نه بهره‌ی هوشی و استعدادی ویژه یا ژن خوب.

این دیدِ خاص را می‌توان پرورش داد و استعداد بدون پشتکار نتیجه ندارد.

اگر آثار بزرگی خلق شده، در اثر پشتکارِ پدید آورنده بوده است. چه بسیار نویسندگانی که ظاهراً استعدادی نداشته‌اند اما با پشتکار و آموزش توانسته‌اند خالق آثار خوبی باشند و چه افراد مستعدی که در قدم‌های اول خسته شده و ادامه نداده‌اند.

به قول «گابریل گارسیامارکز» نویسندگی ۹۹ درصد عرق ریزی است و یک درصد الهام یا استعداد.

اگر کتابْ نوشتن و فوتبالیست بودن باید در خون آدم باشد و یاد دادنی نیست، پس چرا تیم‌های فوتبال، مربی‌های چند میلیون دلاری استخدام می‌کنند؟

بچه‌های تیم فوتبال ایران همه از بچگی فوتبال بازی کرده بودند، اما برای اینکه در سطح جهانی دیده شوند، مهارت‌های انفرادی‌شان کافی نبود

باید با یک مربی حرفه‌ای مثل «کی‌روش»که خودش مدت‌ها در تیم‌های جهانی بوده و زیر و بم‌های آن‌ها را می‌شناسد کار می‌کردند تا زیر و بم‌های بازی‌های جهانی را به آن‌ها بیاموزد.

شما هم اگر نویسنده هستید برای اینکه در بازار واقعی کتاب موفق باشید فقط به مهارت نویسندگی خود اکتفا نکنید.

شما استعداد نویسندگی دارید و به‌طور طبیعی شروع به نوشتن می‌کنید اما باید این استعداد را رشد دهید چون کتاب‌های موفق بازار اثر نویسندگانی هستند که استعداد نویسندگی آن‌ها رشد داده شده است؛ مثل یک قهرمانِ ورزشی که هر چه بیشتر تمرین کند مهارت بیشتری پیدا می‌کند. مربی و تمرین، استعداد او را پرورش می‌دهند تا در مسابقه موفق شود.

چیزی که دیگران استعداد ذاتی نویسندگی می‌دانند در حقیقت چند توانایی بیشتر نیست:

مثلاً «جان گریشام»به‌عنوان نویسنده‌ی رمان‌های حقوقیِ پرفروش در آمریکا مطرح است.

رمان‌های گریشام به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند. بیشتر کتاب‌های او (گاه با چند ترجمه‌ی مختلف) به فارسی هم ترجمه شده‌اند. از اکثر کتاب‌های او یک نسخه‌ی سینمایی نیز ساخته‌شده است.

جان گریشام ابتدا به حرفه‌ی وکالت مشغول بود اما در سال ۱۹۸۴ اتفاقی افتاد که فکر نوشتن را به سر او انداخت.

آن روز گریشام در دادگاه، صدای دختر دوازده ساله‌ای را می‌شنود که برای دادگاه از حادثه‌ی ناگواری که برایش پیش آمده می‌گفت، ضرب و شتم و تجاوز!

گریشام، بعدها در «نیویورک تایمز» نوشت که همان لحظه داستانی متولد شد و او از ورای این حادثه به داستانِ دیگری فکر کرد: «اگر پدر دختر، متجاوز را گیر بیندازد، آن وقت چه می‌شود؟»

سه سال طول کشید تا گریشام توانست برای این پرسش، پاسخی مناسب بیابد و نخستین رمانش را بنویسد: «زمانی برای کشتن».

«آن هندلی» در کتاب «همه نویسنده‌ایم» می‌نویسد:

«ما را با این فکر گمراه کرده‌اند که نوشتن یک هنر است و تنها از دست معدود انسان‌های مستعد بر می‌آید. راستش این بهانه‌ای بیش نیست. توجیهی برای افراد تنبل، بی‌حال و بی‌انگیزه؛ اما واقعیت این است که کلید نویسنده‌ای بهتر شدن، در خودِ نوشتن است.»

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *